رد شدن به محتوای اصلی

نگرشهای شگفت انگیز به کفش !

بیشتر ما فکر می‌کنیم بستن کفش به عقب اتومبیل عروس و داماد در کشورهای غربی نوعی شوخی و شیطنت است. اما این شوخی عملاً از مراسمی باستانی اقتباس شده که پیروان و علاقه مندان امروزی آن، معنی حقیقی‌اش را از یاد برده‌اند. پیش از استفاده گسترده از اتومبیل، شرکت‌کنندگان در میهمانی، به سوی عروس و داماد که در حال ترک مراسم بودند، کفش پرتاب می‌کردند.‌

گرچه ممکن است آغاز چنین رفتاری را به مصریان نسبت بدهند، اما پاسخ به این نکته نخستین بار در تورات و در رسوم یهودیان ثبت شده است. یهودیان لنگه کفش را نماد مالکیت می‌دانستند و تصرف یا تسلط بر مال یا افراد را با آن مشخص می کردند. هر فروشنده یهودی به جای مهر یا امضا کردن قرارداد، در برابر چشمان شاهدان، لنگه کفش خود را بیرون می‌آورد و با دادن آن به خریدار موافقت خود را در معامله اعلام می‌کرد. در آن هنگام برای نشان دادن تملک یک قطعه زمین، روی آن کفش می‌گذاشتند.

به علاوه پرتاب کفش، به معنای چشم‌پوشی و ترک علاقه نیز بود. در تورات آمده است که: کفشم را به سوی آدم می‌اندازم یعنی آدم دیگر تحت حمایت نیست.

در روزگاری که تورات از آن حرف می‌زند، زنان شکلی - نه چندان گرانبها - از مال و دارایی بودند. برادر مردی که بدون فرزند می‌مرد، در رد یا قبول بیوه او حق تقدم داشت. چنین زنی تا زمانی که برادر شوهرش رسماً از ازدواج با او خودداری نمی کرد، حق ازدواج با کس دیگری را نداشت. این خودداری و امتناع از ازدواج باید در حضور همگان اعلام می‌شد. اگر برادر شوهر چنین زنی او را نمی‌خواست، زن بیوه می‌باید کفش برادر شوهرش را بیرون می‌آورد و در برابر او تف می‌کرد. برادر شوهر، با بیرون آوردن کفش خود، از هرگونه ادعای مالکیت بر زن بیوه دست می‌کشید. طبق نوشته تورات، هنگامی که نخستین برادر شوهر روت از او چشم پوشید، کفش خود را به نشانه چشم‌پوشی از مالکیت او، به بعز داد. این مراسم دینی به روت اجازه داد تا بعز ازدواج کند و به شهرت واقعی خود دست یابد.

مسیحیان کفش را چون نماد مالکیت پذیرفتند. تاریخ‌نویسان نوشته‌اند هنگامی که امپراطور ولادیمیر می‌خواست با دختر راگولد ازدواج کند، دختر با این اظهارنظر مودبانه که من کفشم را برای پسر یک برده بیرون نمی‌آورم، درخواست او را رد کرد. معروف بود که مارتین لوتر برای یادآوری آنکه چه کسی صاحب و مالک عروس است، کفش دامادیش را بالای تخت می‌گذاشت. در ازدوا‌ج‌های آنگلوساکسونی، پدر عروس لنگه کفش دخترش را به داماد می‌داد و داماد نیز به نشانه تحویل گرفتن مالکیت دختر از پدر او، آن را روی سر همسر آینده‌اش می‌کشید.

اروپاییان این مراسم دینی را دگرگون کردند و مفاهیم نویی به آن افزودند.

پدر و مادر ابتدا به نشانه چشم‌پوشی از تسلط خود بر دخترشان، کفش های‌شان را به سوی عروس پرتاب می‌کردند. به زودی شرکت‌کنندگان در میهمانی نیز از پدر و مادر عروس تقلید کردند. طولی نکشید که این رفتار با عروس، از مراسمی سوداگرانه به مراسمی شاد و نشاط‌آور تبدیل شد.

در انگلستان پرتاب کفش‌ها به اطراف بسیار چشمگیرتر بود. بن جانسون نمایشنامه‌نویس انگلیسی می‌نویسد:

لنگه کفشی پی‌ام بینداز

تا در هر کاری که می‌کنم شاد باشم

تنیسون شاعر انگلیسی نیز در تک‌گویی غنایی خود می‌گوید:

باشد که از همه چیز

شادی و خنده برایت باشد

باشد که به هر جا می‌روی

کهنه‌کفش او در پی‌ات باشد.

دریانوردان که همیشه خرافی بوده‌اند، از پرتاب کفش به هنگام آغاز سفرهای دریایی خود، استقبال می‌کردند. گروهی دیگر نیز پیش از شروع سفر، چکمه‌های کهنه خود را می‌سوزاندند.احتمالاً پیش از آن که بهای چرم سر به فلک بکشد، عروس‌ها لنگه راست کفش خود را بیرون می‌آوردند و آن را به میان میهمانان مجرد پرتاب می‌کردند. میهمانان بر این تصور بودند که هر کس لنگه کفش را بگیرد، عروس یا داماد بعدی خواهد بود. امروزه به ندرت کسی به سوی عروس و داماد لنگه کفش پرتاب می‌کند، ولی سنت بستن کفش به عقب اتومبیل آنان بازمانده و یادگار آن روزگار است.‌

اما نکته مهم این است که وقتی مفهوم اصلی این سنت‌ها فراموش شده است، چگونه خود آنها باقی می‌مانند؟ برخی از تاریخ‌نویسان معتقدند بسیاری از مراسم ازدواج‌ها به روزگار خوش گذشته و به هنگامی که جنگجویان همسران خود را از برابر چشمان پدران و برادران خشمگین آنان می‌ربودند و نیز به هنگامی که بهترین مرد در واقع کسی بود که حامی و نگهبان داماد باشد، باز می‌گردد. پرتاب کفش، برنج و اشیاء دیگر را می‌توان نوعی واکنش خنده‌دار و خصومت‌آمیز بین کسانی که بر سر عروس مدعی یکدیگر بودند، دانست.‌پیروان فروید معتقدند این آیین‌ها شیوه‌هایی است تا خانواده‌های شرکت‌کننده در مراسم، احساسات اُدیپی آزاددهنده خود را بروز دهند.

اما به نظر می‌رسد مراسم ازدواج نیز همانند تمام آیین‌های دیگر، شیوه‌ای است تا جامعه با توسل به آن، تغییر واگذاری را که ای بسا بدون چنین کمکی آسیب می‌بیند، پشت سر بگذارد. با آن که بیشتر پدران دیگر به دختران خود به چشم مال و منال نگاه نمی‌کنند، اما بسیاری از آنان هنگام عروس شدن دخترانشان دچار احساس شدید زیان و خسارت می‌شوند.

از دید والدین، تمامی مراسم ازدواج چیزی چون مراسم چشم‌پوشی است. در روزگار باستان پدران از حق مالکیت خود چشم‌پوشی می‌کردند، اکنون والدین با برپا کردن مراسم ازدواج، به جامعه اعلام می‌کنند که دیگر از اختیار و نفوذ خود بر زندگی دخترشان چشم پوشیده‌اند. ارد بزرگ می گوید ( چه بسیار اشکهایی که نوید شادی اند و چه فراوان خنده هایی که لبالب از غم و اندوه ...)
اشک‌های شادی در مراسم ازدواج معمولاً اشک‌های غم و اندوه هستند، اشک‌هایی که برای از دست رفتن روابطی صمیمانه، متقابل و بازگشت ناپذیر، فرو می‌ریزند.


منبع : وبلاگ مادر
http://baharebarfi.blogfa.com/post-67.aspx

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کتاب نقش ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان به خراسان

نقش ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان به خراسان گردآوری و پیشگفتار : شقایق شاهی پیشگفتار : سلام بی پایان خدمت همه هم وطنان تقدیم میکنم. مدتها بود به میتینگ افغان سر نزده بودم رفتم تا ببینم چه گفتگوهای بین دوستان برقرار است که با نوشته علی احمد قندهاری ( که شخصا فکر می کنم ایشان همان دکتر سید خلیل الله هاشمیان باشد ) برخوردم . نکته جالب و اندوهناک گپ ایشان و مصداقی که برای آن آورده بودند یعنی سخنان آقای دکتر سید خلیل الله هاشمیان ! سرشار از ناسزا و دشنام نسبت به آدمهای مهم و نام آشنایی همانند ارد بزرگ و احمد شاه مسعود بود . تا جائیکه به یاد دارم احمدشاه مسعود هیچ گاه در مورد تغییر نام افغانستان نظر آشکاری نداده اند اما بنا بر دانش و خرد خود نام سخیف افغان ، که مال قبیله پشتون را شاید نمی پذیرفت . در مورد دانشمند دوراندیش ایرانی و دوست احمدشاه مسعود یعنی ارد بزرگ هم به همین ترتیب ، جای به خاطر ندارم که گفته ایی ، چیزی در مورد تغییر نام افغانستان داشته باشند . البته ایشان به نام قاره آسیا بر مناطقی که در حوزه...

گواهی سارها

در زمان‌های قدیم در یکی از شهرهای فارس مرد خداشناس و نیکوکاری بود که او را درویش دانا می‌گفتند و ازآن جا که مرد پاک‌سرشت و خوش‌نیتی بود همهِ مردم شهر او را می‌شناختند و برایش احترام زیادی قائل بودند.‌درویش تصمیم داشت که در سال جدید به سفر حج برود به همین خاطر اول تمام کارهایی را که باید انجام می‌داد مرتب کرد و تصمیم گرفت کمی زودتر سفرش را شروع کند تا این که در شهرهای میان‌راه استراحت کند و جدا از قافله و آهسته آهسته به سوی خانهِ خدا برود.روزها راه می‌رفت و شب‌ها را در روستاها و شهرهای میان‌راه منزل می‌کرد. یک روز در میان بیابان به کاروانسرایی رسید و از‌ آن جایی که دیگر غروب شده بود تصمیم گرفت شب را همانجا بماند. از قضا این کاروانسرا، کاروانسرایی متروک بودکه محل دزدها و راهزنان بود و آنها چون درویش را با کوله‌‌پشتی‌اش دیدند خوشحال شدند که تنهاست و کسی به دادش نمی‌رسد.درویش گفت: من پول و پله‌ای که به درد شما بخورد ندارم. لباس من هم که به درد شما نمی‌خورد. من یک درویش پیر هستم که به سفر خانهِ خدا می‌روم و مختصر پولی دارم. - این شما و این هم کوله‌پشتی من. اما بگذارید من بروم. دزدها خندیدن...

دکوراسیون‌؛ تغییر دکوراسیون با کمترین هزینه‌

‌بسیاری از ما مایلیم دکوراسیون منزلمان را عوض کنیم و یا دست کم تغییراتی در جهت زیباتر شدن فضای منزل ایجاد کنیم. به قول ارد بزرگ فیلسوف ایرانی "خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است ". و از این روی انسانها حاضرند برای این میل تنوع خواه خویش هزینه هم بنمایند البته نیاز به بودجه گزاف اغلب بسیاری را از این فکر منصرف می‌کند. حال آن که تغییر دکوراسیون لزوماً نیاز به خرید لوازم و وسایل جدید، لوکس و گرانقیمت ندارد و در خیلی از موارد می‌توان تنها با ایجاد هارمونی رنگی در فضای خانه حال و هوایی جدید و بسیار جذاب‌تر از قبل در آن آفرید. در حقیقت ایجاد زیبایی در دکوراسیون یک خانه نیازمند خرید مبلمان نفیس و لوازم دکوراسیونی لوکس نیست بلکه کافیت با به وجود آوردن هماهنگی میان لوازم موجود و احیاناً حذف یا افزودن برخی از جزییات و لوازم ساده اما متناسب با بقیه اجزا نمایی چشم‌نواز به اتاق بدهیم. ایجاد هماهنگی گاه با حذف بعضی از وسایل و گاه تنها با تغییر دادن رنگ لوازم حاضر امکان‌پذیر است. مثلاً تغییر دادن رنگ دیوارها که بزرگترین سطوح یک اتاق را تشکیل می‌دهند خود به تنهایی تاثیر بسزایی در ...